جدول جو
جدول جو

معنی اسه کلام - جستجوی لغت در جدول جو

اسه کلام
محل آسیاب، سرآسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اهل کلام
تصویر اهل کلام
مردم سخن دان و سخنور و فصیح
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بِ کَ)
فرس ثانی. فرس اعظم
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ کَ)
فصیح و سخن دان. (ناظم الاطباء) ، هر درختی که در بستانها و خانه ها نشانند. (از ناظم الاطباء). مقابل بری
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آمل است این دهستان بین دهستانهای لاله آباد گنج افروز و بندپی واقع، و هوای آن مرطوب و معتدل، و آب آن از شعب رودکاری و خرون است، و اخیراً یک چاه آرتزین بین اراضی سادات محله و خراسانی محله احداث گردیده که به مصرف برنجکاری میرسد. پیش از این زراعت عمده آبادیهای آن غلات و صیفی و باقلا بوده و برنجکاری در آنجا معمول نبوده است. این دهستان از 15 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 6700 تن و قراء مهم آن بشرح زیر است: آقاملک، خراسانی محله، شوب کلا، درزیکلا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). و نیز رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 159 و 160 و تاریخ طبرستان ظهیرالدین شود
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل، واقع در 7000گزی شمال بابل، کنار شوسۀ بابل به بابلسر. دشت. معتدل مرطوب مالاریائی با 180 تن سکنه. مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه. محصول پنبه، کنجد، باقلا، صیفی، غلات. شغل اهالی زراعت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بسط کلام
تصویر بسط کلام
سخن گستری روشن سخنی باز نمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهل کلام
تصویر اهل کلام
فصیح و سخندان
فرهنگ لغت هوشیار
ساختمان ظاهری آسیاب، مکان آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان دابوی جنوبی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان لاله آباد بابل، منطقه ای در بخش مرکزی
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهات بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرفی سفالین که در آن شیر ریخته و ماست بندند
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از گاوسرا که در آن ماست و کره گیرند
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بابل، از توابع دهستان بابلسر
فرهنگ گویش مازندرانی